۱۳۹۲ فروردین ۳۰, جمعه

عذر شدن

شل و بی رمق. خسته و آماده خواب. با گیجیِ سر و تعادل کم. همه ی اونچه که از این دوره تا بحال تجربه کردم ضعف شدید بدن و اعصاب شیشه ای که با پِخی میتونه های های گریه رو سر بده . وای به زمانی که درد زیر پوستی هم وجود داشته باشه و با این دوره بزنه بالا. روند مزخرفی داره هر ماه. چند روز مونده به شروع دوره همه چی آزار دهنده میشه و برخورنده. انگار همه از قصد می خوان ازاری بهت برسونند. تدافعی و اماده پاچه گیری. یا از طرف دیگه همه چیز غم دار و سخت و زندگی خشن و برنده میشه و تو لطیف و اماده باریدن برای هر دلیل و بی دلیل حتی. روز اصلی که شروع میشه درد همه جا رو میگیره کمر و دل و حتی در بعضی موارد دیدم که طرف از درد بالا میاره. درد مزخرفی که میگیره و ول میکنه ویا همینطور یک بند باهات هست. انگار کسی چنگ انداخته از درون و هی ناخن هاش رو فرو میکنه تو گوشتت . فرم ادم عوض میشه. خموده و سلانه سلانه راه میره. دستی که مدام روی زیر شکم حرکت میکنه و یا کمر رو فشار میده. به مرور آثار برطرف میشه و ارامش بر میگرده .انگار دنیا دوباره همونقدر خشن میشه که توان مقابله باهاش رو داری و آدمها و مشکلات همونقدر سخت و آزار دهنده که تو هم میتونی هونقدر سخت و آزار دهنده باشی. ناخنِ شکم و کمر رو چنگ انداخته٫ کم کم شل میشه و دوباره میتونی صاف و تند راه بری. بهترین تصویری سگ کوچیک یکی از دوستام بود که در این دوره اروم یک گوشه چمباتمه زده بود و مچاله شده بود تو خودش. نگاهش به ادمها مظلوم و بی رمق شده بود . وقتی کمرش رو براش ماساژ میدادی با تشکر بهت نگاه میکرد و حوصله بازی و واق واق هم نداشت. اره از همون تکه ی اهنگ معروف حرف میزنم .همونکه خیلی بی دلیل و همینجوری آقای خواننده خوند و لابد باید کلی خوشحال باشیم انقدر جامعه باز و آوانگاردی داریم که اینجور مسايل بخشِ سطحی از مباحث مطرح رو در بر داره و آزادی بیانِ و فمینیست ها هم یه کم داد و هوار کردن و به قول آقای خواننده اگر مردم دوست نداشته باشند خب میره تو آرشیو و بعد هم فراموش میشه دیگه. ولی واقعن دست مریزاد به این تابو شکنی ها واقعن رو جملات کار میشه و شعر طوری انتخاب شده که با شنیدنش آدم میتونه بگه " وااااو " این همون نیاز جامعه چشم و گوش بسته ی ماست. آره٫ من پریودم. هر ماه هم پریودم. هر ماه هم همینقدر برام ازار دهنده است. به ویتامین و آهن آویزون میشم و گمترین درخواستم از آدم یا آدمایی که دور و برم هستند اینه که در کمترین حالت مثل همین آهنگ در نهایت بگن ای بابا تو هم که دوباره پریودی !!! 
بیشتر از ۳۰۰ زن و دختر در هند  به محصولات بهداشتی دوران پریود دسترسی ندارند. در عوض از پارچه های کهنه ٫ پوسته ٫ برگهای خشک٫چمن٫خاکستر٫شن و ماسه و روزنامه استفاده میکنند. تعداد زیادی از اونها با شروع پریود مدرسه و ترک میکنند و یا ماهیانه ۵ روز رو حداقل از دست میدهند. ۱
ادیان هم کم لطف نبودند به این دوره. انواع ایزوله کردن زنها به دلیل کثیفی . حتی آشپزی نکردن. وارد مسجد نشدن و نماز نخوندن که خودش به نظرم جوکیِ برای خودش که خالق پاک مخلوق ناقصی داره که در این دوره حتی نباید به خالق نزدیک بشه.سطوح مختلف تابوی پریود در ادیان مختلف هم موضوع جالبی برای بررسی میتونه باشه٫گویا بودیست و مسیحیت نگاه آرومتری به این دوره دارند تا پیروان ارتدکس و یهودیت که شدیدترند.
بیشتر دوست داشتم از حال و هوای روحی این روزها بگم از دوره ای که شروع اش یه جور دردِ و اتمام همیشگی اش هم درد دیگه ای داره. دلم یه جور توصیف خودمونی تر میخواست تا ربط دادن به نگاه جامعه و کشورها و ادیان به این دوره. اما فکر کردم از دردهاش گفتن یکجور دردل کردن تو فضایی که هروقت بخوام دردی رو توش بنویسم حس بدی بهم دست میده ٫حسی که خیلی وقتها تو فضای غیر مجازی هم از دردل کردن بهم دست میده. این سوال که چرا باید دردهای من شنیده بشه. اما اینجا جا داره از خانومی یاد کنم که نظرات درخشانی در مورد زنان دارند. و هر بار یاد این حرفش که نمیدونم واقعن چقدرصحت میتونه داشته باشه میوفتم از تصویری که می سازم براش خنده ام میگیره. خانوم جالبی که از مقیمان قدیمی هستند و یک بار گفتند در نوجوانی انقدر پاک و بی اطلاع از همه چیز بودند که موقع پریود تو رودخونه میشستند. با همه ی غم انگیز بودن این تصویر اما هر بار کلی بهش خندیدم. باید پستی در مورد بعضی کاراکتر های اینجا بنویسم. چند نمونه ایرانی سوا شده از خرواری مهاجر که شاید توی تهران هیچ وقت با اونها مواجه نمیشدم اما اینجا از نمونه ای برخوردارم پر از موارد متفاوت که بعضی ادمها و داستانهاشون واقعن میتونه کتابی باشه برای خودش.
یک لحظه مردی رو تصور کردم که پریوده و قوز کرده راه میره و دستش روی دلشه و اعصاب نداره . نمیدونم به چی اش خنده ام گرفت. به اینکه تصویر اصلن به ایده نمیاد یا زنانه شدن تصویر مرد . هر کدومشون هم که باشه بیشتر داره بهم این حس القا میشه که آستانه تحمل درد و خیلی از بیماری ها به شدت بحث فرهنگی میتونه باشه. درد ماهیت مشترکی داره در درد بودنش . در هر مکان جغرافیایی هم که باشه.  اما بیشتر یا کمتر حس کردنش و نوع برخوردی که باهاش صورت میگیره خیلی بیشتر فرهنگی و مرتبط به جامعه ای میاد که اون زن درش با این دوره آشنا شده. منظورم  مواجهه با اون دردِ. یعنی درد تنها ماهیت بیولوژیکی پیدا میکنه یا نوع نگاه فرهنگی و سنتی با تمام حواشی که در موردش وجود داره  بر روی مواجهه با اون درد تاثیر میگزاره.  مثلن دارم فکر میکنم اگر فرانسوی بودم و همینقدر درد و ضعف جسمی داشتم موقع پریودم جدا از مسايل روحی شخصی٫مواجهه ام با پریود چطور بود ؟ مثلن نامجویی هم تو کشورم همچین شعری میخوند چقدر بهم بر میخورد ؟ یا کلن اینطوری برخورد میکردم که آره واقعن یه دوره مزخرفِ و خودمم میخندیدم بهش یا شکننده و با نگاه دفاعی بهش واکنش میدادم ؟ بهرحال چیزیِ که میشه روش کار کرد. تاثیر سنت و فرهنگ بر روی مواجهه با درد و یا تاثیرش بر روی آستانه تحمل درد.
بعضی حرفای زنانه کاملن مخاطب زنانه می طلبه . چون هرچقدر هم برای کسی که تجربه این دوره رو نداره توضیحاتی داد بشه تصوری از این دوره تکراری هر ماهه نداره. دوستای خودمونی میخواد و درد دلهای زنانه. اون تاییدی که از یه زن میگیری با نگاهت وقتی بهش میگی حال نداره و اونهم تایید میکنه که آخ اره میدونم  همون کافیه برای تحمل این تکرار هر ماهه.
دنبال شعری هستم زنانه برای تکمیل پستی که مدل فمینیستی هایِ ما خیلی گناه داریم و شما مردا خشن و نفهمین .اولین شعری که به سرعت یادم اومد هم حرصم میده هم خوشم میاد.ولی میبینم یه جاهایی بیراه نمیگه و به دل میشینه.به قول شفیعی کدکنی که این شاعر رو شاعر زن و شراب میدونه
نزار قبانی میگه : 
...
تو را چون زنانی میخواهم در تابلوهای جاودانه
چون دوشیزگان نقش شده بر سقف کلیساها 
که تن در مهتاب میشویند... 
تو را زنانه میخواهم
زیرا تمدن زنانه است
شعر زنانه است
ساقه ی گندم
شیشه ی عطر 
حتی پاریس زنانه است
... 

و از شاملو :

دریاهای چشم تو خشکیدنی است
من چشمه ای زاینده میخواهم
پستانهایت ستاره های کوچک است
انسوی ستاره من انسانی میخواهم
انسانی که مرا بگزیند
انسانی که من او را بگزینم







۱.http://www.trust.org/alertnet/news/menstruation-taboo-puts-300-mln-women-in-india-at-risk-experts/

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر